پرسش :

امام علی (علیه السلام) در خطبه 161 «نهج البلاغه» با چه اوصافی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تجلیل می کند؟


پاسخ :
امام علی(علیه السلام) در آغاز خطبه 161 «نهج البلاغه» به معرفى پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) مى پردازد و مى فرماید: (خداوند او را با نور روشنى بخش و برهانِ آشکار و طریقِ واضح و کتابِ هدایت کننده، برانگیخت)؛ «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِی‏ءِ، وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِیِّ، وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی‏(1) وَ الْکِتَابِ الْهَادِی».

منظور از «نور مضىء» همان نور نبوّت اوست که همه جا را روشن ساخت و «برهان جلى» اشاره به معجزات آشکار اوست. «منهاج بادى» شریعت واضح او را بیان مى کند و «کتاب هادى»، قرآن است که هدایتگر خلایق تا دامنه قیامت است.

بعضى از شارحان «نهج البلاغه» هر چهار جمله را اشاره به «قرآن مجید» مى دانند که امام(علیه السلام) از زوایاى مختلف به آن نگریسته است؛ ولى آنچه در تفسیر آن گفتیم که هر یک به چیزى اشاره مى کند، مناسب تر به نظر مى رسد و جمعى از شارحان «نهج البلاغه» آن را پذیرفته اند. در هر حال، کلام امام(علیه السلام) اشاره به این دارد که ارکان چهارگانه دعوت پیامبر(صلى الله علیه و آله)، از هر نظر کامل و قوى و سرچشمه آن، نور وحى بود و معجزات مختلف، برهان و دلیل آن و کتاب هدایت کننده اى همچون قرآن، بیانگر آن و قوانین و احکامش روشن، حساب شده و حکیمانه بود.

سپس به معرفى پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) در هشت جمله کوتاه مى پردازد و مى فرماید: (خاندانش بهترین خاندان ها، شجره فامیل او [بنى هاشم] بهترین شجره ها، شاخه هایش موزون و میوه هایش در دسترس همگان قرار داشت. زادگاهش مکّه [مرکز خانه خدا] و هجرتگاهش، مدینه طیّبه [مرکز جمعى از پاکبازان] بود. آوازه اش از آن شهر برخاست و صدایش از آنجا به همه رسید)؛ «أُسْرَتُهُ خَیْرُ أُسْرَةٍ، وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ؛ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ، وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ، مَوْلِدُهُ بِمَکَّةَ، وَ هِجْرَتُهُ بِطَیْبَةَ(2) عَلَا بِهَا ذِکْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ». «متهدل» به معناى آویزان است و در اینجا به معناى میوه اى است که در دسترس همگان قرار دارد.

پیروزى و موفقیّت انسان در سایه امور مختلفى به دست مى آید. شرافت خانواده و کرامت اصل و نسب و شخصیت والاى بستگان و فرزندان، تولّد در محلِّ با ارزش و فعالیّت در محیط آماده، هر یک سهمى در پیروزى انسان دارد.

و هر گاه در زندگى پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) درست دقت کنیم مى بینیم علاوه بر شرف ذاتى آن حضرت، خداوند عوامل پیروزى را براى او فراهم ساخته تا بندگانش را از این طریق هدایت کند؛ نسب او به حضرت ابراهیم(علیه السلام) و فرزندش اسماعیل(علیه السلام) مى رسد و از آن پدر و فرزند، شجاعت و ایثار را به ارث برده است. خاندانش بنى هاشم که از بهترین طوایف عرب بودند. پدرى همچون عبدالله و جدّى چون عبدالمطلب، عمویى همچون حمزه و ابوطالب و عموزاده اى مانند امام علی(علیه السلام) و جعفر و فرزندانى همچون حضرت زهرا(علیها السلام) و ائمه معصومین(علیهم السلام) داشت. مکّه حرم امن الهى زادگاه او بود و هجرتگاهش مدینه طیّبه مرکز گروهى از مردم ایثارگر و فداکار بود. دعوت خود را از آنجا گسترش داد و صداى او در تمام جهان پیچید.

«اسره» که از مادّه «اسر» (بر وزن عصر) به معناى قدرت و قوّت گرفته شده، اشاره به خاندان بنى هاشم و فامیل نزدیک حضرت است. «شجره»، اشاره به ریشه اصلى این خانواده است که به ابراهیم(علیه السلام) باز مى گردد و «اغصان معتدل» اشاره به شاخه هاى او همچون عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه، جعفر، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و ائمه هدى مى باشد که از نظر فضل و کمال و عدم اختلاف همچون شاخه هاى هماهنگ یک درخت بودند و «ثمار»؛ (میوه ها)، علوم و دانش هایى است که از این خاندان در طول تاریخ نصیب مردم شد.

آن گاه به سراغ معرفى برنامه هاى عملى پیامبر(صلى الله علیه و آله) مى رود و مى فرماید: (خداوند او را با دلیل کافى و اندرز شافى و دعوت اصلاح گرانه، فرستاد)؛ «أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ کَافِیَةٍ، وَ مَوْعِظَةٍ شَافِیَةٍ، وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِیَةٍ(3)».

آرى، او داراى دلایل عقلى، فطرى و انواع معجزات حسّى بود و انسان ها و جامعه هاى بیمار را با سخنان خود درمان کرد و ویرانى هاى فراوانى از عصر جاهلیّت - که در تمام شئون اجتماعى وجود داشت - اصلاح و آباد ساخت. دعوت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) از نظر ریشه با حجت و برهان قانع کننده همراه بود و از نظر محتوا، برنامه اى شفابخش دربرداشت و از نظر نتیجه به اصلاح مفاسد و ترمیم ویرانى هاى فکرى و اخلاقى و اجتماعى منتهى شد.

امام(علیه السلام) سپس به کارهاى مهمّى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) انجام داد پرداخته، چنین مى فرماید: (خداوند به وسیله او احکام ناشناخته [الهى] را آشکار ساخت و بدعت هایى که به نام دین در شریعت الهى وارد شده بود ریشه کن کرد و احکامى را که اکنون نزد ما روشن است بیان داشت)؛ «أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ، وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ(4)، وَ بَیَّنَ بِهِ الْأَحْکَامَ الْمَفْصُولَةَ(5)». در واقع پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) به سه کار مهم دست زد: عقاید حقّه را آشکار ساخت؛ بدعتها و خرافات را از میان برداشت و احکام الهى را به طور روشن براى همه مردم تبیین کرد که هر یک از اینها با مجاهدات بسیار و تحمّل رنج هاى فراوان صورت گرفت.

پی‌نوشت‌ها:
(1). «بادى» از ماده «بدو» (بر وزن سرو) به معناى آشکار شدن و وضوح کامل است و وصف شریعت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به بادى اشاره به آن است که دستورات او مورد پذیرش خردمندان است.
(2). «طیّبه» به معناى پاک و پاکیزه است و از لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 قمری، چاپ: سوم، ج ‏1، ص 567 چنین استفاده مى شود که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این نام را بر آن نهاد (به علت آب و هواى خوب و اشجار فراوان و مردم ایثارگر) و نهى فرمود که نام «یثرب» را براى آن باقى بگذارند؛ چرا که «ثرب» در اصل به معناى فساد است.
(3). «متلافى» از مادّه «تلافى» به معناى جبران کردن گرفته شده و گاه به معناى پیشگیرى یا جبران فساد به کار مى رود و در خطبه مزبور منظور همین است.
(4). «مدخوله» از مادّه «دخول» در اینجا اشاره به بدعت هایى است که در جاهلیت به خداوند نسبت مى دادند یا از مادّه «دخل» (بر وزن دغل) به معناى فساد است؛ چرا که این بدعت ها مایه فسادِ فرد و جامعه مى شود.
(5). «مفصوله» از مادّه «فصل» در اصل به معناى بریدن یا جدا کردن است؛ سپس به سخن یا داورى صحیح که حق را از باطل جدا مى سازد، اطلاق شده است. در جمله یاد شده هر دو معنا امکان پذیر است؛ نخست اینکه احکام شریعت اسلام براى هر موضوعى جداگانه بیان شده، دیگر اینکه حق را از باطل جدا مى سازد (در صورت اوّل معناى اسم مفعولى دارد و در صورت دوّم، فاعلى).

منبع: پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)‏، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلا، دارالکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386.